بعـــضي دروغ ها آنقـــدر قشنگند کــه دلت ميخواهد بـــاورشان کني
"
تـــو"... قشنــگ ترين دروغ زنـــدگي من بودي

هنـــوز باورت دارم

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 18:10 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

این روزها باید مثل کلاغ باشی !

باید عادت کنی بدون اینکه دوستت داشته  باشند زندگی کنی .

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 18:7 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

چوپان قصه دبستانمان دروغگو نبود تنها بود

از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سر میداد

دریغا که کسی تنهایی اش رانفهمید

همه در پی گرگ بودند اما در آن میان فقط گرگ بود که فهمید چوپان تنهاست

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 18:4 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

یکی از اشتباهات زندگی ، آدم حساب کردن اونایی که آدم نبودن

هنوز هم نشدن ، بعدا هم نمیشن

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 18:3 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

زندگی فیلم سینمایی است وماهمه درآن بازی میکنیم،

مهم نیست چقدر در ان بازی کنیم

مهم این است که چگونه  بازی کنیم

چون بازیگران خوب در خاطره ها میمانند

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 17:56 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

امشب خسته تر از هر روزم
کاش میشد گوشه ای می نوشتم
خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 17:55 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, | 17:47 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

ساز دهنی ام را بی حضور تو به دهانم می گذارم

و سرخوش از عشقت نوای خاموش قلبم را می نوازم

تا شاید نسیم صدایم را به تو برساند

و باز تو را به یاد قلب سوخته ام بیندازد

گر چه خیلی دیر است اما

هنوز هم چشم به راه جاده ای هستم

که از ان به اسمان ها پیوستی

و هیچ کبوتری خبر از برگشتنت نیاورد و

باز هم کنار جاده بی حضور تو می نوازم

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : جمعه 3 آذر 1391برچسب:, | 10:24 | نویسنده : محمد علی سیاحی |