پسره :امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی...
این آخری که رفت حموم ، نه 1ساعت نه2 ساعت ، موند تو حموم...
دیدن این دیرکرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :
....
...
..
.
.

به ادامه مطلب بروید

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, | 8:55 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

راز دوست داشتن هر چیز درک این جمله است

(روزی شاید از دست برود)

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 10:53 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

بعضی عشقها مثل قصه نوحه:از ترس طوفان میان سراغت
بعضی عشقها مثل قصه ابراهیمه!باید همه چیزت را قربانی کنی؛
بعضی عشقها مثل قصه مسیحه!آخرش به صلیب کشیده میشی؛
اما بیشتر عشقها مثل قصه موساست!یه کم که دور می شی یه گوساله جاتو می گیره

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 10:48 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

مصاحبه با خدا

خدا از من پرسيد: دوست داري با من مصاحبه كني؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشيد
خدا لبخندي زد و پاسخ داد: زمان من ابديت است، چه سؤالاتي در ذهن داري كه دوست داري از من بپرسي؟

من سؤال كردم: چه چيزي درآدمها شما را بيشتر متعجب مي كند؟

خدا جواب داد:

 
اينكه از دوران كودكي خود خسته مي شوند و عجله دارند كه زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوي اين را دارند كه روزي بچه شوند

اينكه سلامتي خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست مي دهند و سپس پول خود را خرج مي كنند تا سلامتي از دست رفته را دوباره باز يابند

اينكه با نگراني به آينده فكر مي كنند و حال خود را فراموش مي كنند به گونه اي كه نه در حال و نه در آينده زندگي مي كنند

اينكه به گونه اي زندگي مي كنند كه گويي هرگز نخواهند مرد و به گونه اي مي ميرند كه گويي هرگز نزيسته اند

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتي به سكوت گذشت

سپس من سؤال كردم: به عنوان پرودگار، دوست داري كه بندگانت چه درسهايي در زندگي بياموزند؟

خدا پاسخ داد:

 
اينكه ياد بگيرند نمي توانند كسي را وادار كنند تا بدانها عشق بورزد. تنها كاري كه مي توانند انجام دهند اين است كه اجازه دهند خود مورد عشق ورزيدن واقع شوند

 
اينكه ياد بگيرند كه خوب نيست خودشان را با ديگران مقايسه كنند

 
اينكه بخشش را با تمرين بخشيدن ياد بگيرند

 
اينكه رنجش خاطر عزيزانشان تنها چند لحظه زمان مي برد ولي ممكن است ساليان سال زمان لازم باشد تا اين زخمها التيام يابند

 
ياد بگيرند كه فرد غني كسي نيست كه بيشترين ها را دارد بلكه كسي است كه نيازمند كمترين ها است

 
اينكه ياد بگيرند كساني هستند كه آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمي دانند كه چگونه احساساتشان را بيان كنند يا نشان دهند

 
اينكه ياد بگيرند دو نفر مي توانند به يك چيز نگاه كنند و آن را متفاوت ببينند

 
اينكه ياد بگيرند كافي نيست همديگر را ببخشند بلكه بايد خود را نيز ببخشند

با افتادگي خطاب به خدا گفتم: از وقتي كه به من داديد سپاسگزارم، چيز ديگري هم هست كه دوست داشته باشيد آنها بدانند؟

خدا لبخندي زد و گفت:

فقط اينكه بدانند من اينجا هستم... "هميشه"

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 10:44 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

خدایا

رحمتی کن... تاایمان ،... نام و نان برایم نیاورد

قوتم بخش ،... تا نانم را ،... و حتی نامم را ،

در خطر ایمانم افکنم

تا از آنانی نباشم که ،... پول دین را می گیرند ،

و برای دنیا کار می کنند
بلکه از آنانی باشم که ،... پول دنیا را می گیرند ،

و برای دین کار می کنند

آمــیــن

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 10:40 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

خداوندا

مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن

تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم

آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم

آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 10:37 | نویسنده : محمد علی سیاحی |