بدترین شکل دلتنگی برای کسی  است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او  نخواهی رسید

حرارت لازم نیست گاهی از سردی نگاهش آتش میگیرم

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد … باعث ریختن اشک های تو نمی شود.

بغض، بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست...

اگر بشكند دیگر اعتراض نیست التماس است

هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم

زندگیت را طی کن

و انگاه که بر بلندترین قله هایش رسیدی

لبخند خود را

نثار تمام سنگریزه هایی کن

که پایت را خراشیدند

مرد ها در چار چوب عشق٬  به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند

برای اثبات کمال نامردی آنان٬تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده‌ی یک زن٬احساس می کنند مردند

تا  وقتی که قلب زن عاشق نشده٬

پست تر از یک ولگرد٬

عاجز تر از یک فقیر

و گدا تر از همه ی گدایان سامره

پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش  گدایی میکنند

اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد٬

به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید

و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی جست و جو  میکنند

ما که مردیم

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 18:54 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات میزنند

تو دنیای ما مردم به شرط چاقو دل می برند

گرگ هم که باشی

عاشق بره ای خواهی شد

که تو را به علف خوردن وا می دارد

و رسالت عشق این است

شدنِ آنچه نیستی

دل بستن به کلاغی که دل دارد بهتر از دل باختن به طاووسی است

که فقط ظاهر خوشگل دارد

خدایا....

تو دنیای ما آدما... یه حالتی هست به نام "کم آوردن " تو که خدایی

و نمیتونی تجربش کنی ٬ خوش به حالت

سیاهی لبهایم از سیگار نیست ٬ سیاه پوش هزار حرفه نگفته است

هر چقدر هم که پای یه علف هرز آب و کود بریزی واست میوه

نمیاره ! ببین وقتت رو با کی پر میکنی

خودم قبول دارم کهنه شده ام ٬ آنقدر کهنه ٬ که میشود روی گرد و

خاک تنم یادگاری نوشت . بنویس و برو

برایم سیگاری آتش بزن ٬ میان لب هایم بگذار و دور شو

پر از باروتم

دنیا رو میبینی؟

حرف حرف میاره ٬ پول پول میاره ٬ خواب خواب میاره ٬ ولی محبت

خیانت میاره

آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و بجای قناری می فروختن

این روزا هوس را رنگ میکنند و جای عشق می فروشند

آن روزا مال باخته می شدی ٬ این روزا دلباخته

با موجوداتی عجیب زندگی میکنم

موجوداتی که تنها با " بی محلی " آدم میشوند

سراب هم که دیدی تظاهر کن که داری ازش آب میخوری و سیراب

میشی نزار به دروغش افتخار کنه !!!

دل شما کاروانسرا نیست ٬ نگذارید دیگران وسط دل شما ٬

خستگی رابطه های قبلیشان را در کنند

دخترک رفت ولی زیر لب اینرا می گفت: او یقینا پی معشوق خودش میاید!!!

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد....

عشق قربانی مظلوم " غرور" است هنوز

یکرنگ که باشی ٬ زود چشمشان را میزنی

خسته میشوند از رنگ تکراریت ٬ این روزا دوره ی رنگین کمان

هاست.....

جذابیت همیشه در تفاوت هاست .... هیچ آهنربایی قطب هم

سانش را جذب نخواهد کرد

عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم ! دلم با آتش

دیگران سوخت برایم کافیست

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 18:53 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

يك جمله ی حسابی از
دكتر حسابي

حاصلضرب "توان" در "ادعا" مقداری ثابت است ،
هرچه "توان" انسان کمتر باشد "ادعا"ی او بیشتر است
و هرچه "توان" انسان بیشتر شود " ادعا"یش کمتر میگردد

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, | 18:49 | نویسنده : محمد علی سیاحی |