اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

عاقلانه ازدواج كن تا عاشقانه زندگي كني

نایت اسکین

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, | 10:1 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, | 10:0 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق

می میرد

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, | 9:59 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

خدایا

به من زیستنی عطا کن

که در لحظه مرگ

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است

حسرت نخورم

و مردنی عطا کن

که بر بیهودگی اش ، سوگوار نباشم

بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم

اما آن چنان که تو دوست داری

« چگونه زیستن » را تو به من بیاموز

« چگونه مردن » را خود خواهم آموخت

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, | 9:56 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

می توان تختخواب خرید ولی خواب نه

می توان ساعت خرید ولی زمان نه

می توان مقام خرید ولی احترام نه

می توان کتاب خرید ولی دانش نه

می توان دارو خرید ولی سلامتی نه

می توان خانه خرید ولی زندگی نه

و بالاخره

می توان قلب خرید

ولی عشق را نه

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | 12:30 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

کسي درد خنديدنم را نفهميد

و از ريشه پوسيدنم را نفهميد

همان اول ،راه من از او جدا شد

که به بيراهه پيچيدنم را نفهميد

زمين و زمان پشت سر ميزد اما

کسي بر زمين خوردنم را نفهميد

چنان نرم و اهسته در خود شکستم

که حتي ترک خورددنم را هم نفهميد

 

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | 12:29 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند


وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است

وقتی خواستم عاشق شوم، گفتند دروغ است

وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است


وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

 

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | 12:24 | نویسنده : محمد علی سیاحی |

چقدر خوشبخته اونی که تورو داره

تو دوسش داری و دستاشو میگیری

میتونی تکیه گاهش باشی هر لحظه

با رویاهات داری دنیاشو میگیری

چقدر خوشبخته و اینو نمیدونه

که با تو زندگی کردن چقدر خوبه

تو اونجا شادی آرومی پر از عشقی

من اینجا تو دلم تردید و آشوبه

 

 

من آهنگ غریب روزگارم. غمی بی انتها در سینه دارم. تمام هستی ام یک قلب پاکست. که آن را زیر پایت می گذارم.

تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | 12:11 | نویسنده : محمد علی سیاحی |